فرار از یاری رساندن ستمکاران ، سِرّ کردار نابجاى بعض اولیاى خداست
( 1434) دوستان در قصّه ذا النّون شدند |
|
سوى زندان و در آن رایى زدند |
||
( 1435)کین مگر قاصد کند یا حکمتى است |
|
او در این دین قبلهاى و آیتى است |
||
( 1436)دور دور از عقل چون دریای او |
|
تا جنون باشد سفهفرمای او |
||
( 1437)حاش لله از کمال جاه او |
|
که ابر بیماری بپوشد ماه او |
||
( 1438)او ز شر عامه اندر خانه شد |
|
او ز ننگ عاقلان دیوانه شد |
||
( 1439)او ز عارِ عقلِ کُندِ تنپرست |
|
قاصداً رفته است و دیوانه شده است |
در: براى، به خاطر. (به خاطر واقعه ذا النون سوى زندان شدند.)
قاصد: به عمد، عمداً.
سفه فرما: به سفاهت وادارند، آثار دیوانگى پدید آورنده.
حاشَ لِلّه: (جمله فعلیه) پناه بر خدا، مَعاذَ اللَّه.
ماه: استعاره از عقل.
عامَه: مردم عادى، آنان که مقام او را نمىدانند.
عَقلِ کُند تن پرست: عقل جزئى، عقل معاش.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |